معنی संचारण
संचारण
مدولاسیون، انتقال
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با संचारण
संचरण
संचरण
اِنتِقال
دیکشنری هندی به فارسی
संचालक
संचालक
مُدیر جَلَسِه، اُپِراتُور
دیکشنری هندی به فارسی
संचायक
संचायक
اَنباشتگَر، اَنباشت کُنَندِه
دیکشنری هندی به فارسی
संहारक
संहारक
نابودگَر
دیکشنری هندی به فارسی
भंडारण
भंडारण
مَخزَن، ذَخیرِه سازی، ذَخیرِه
دیکشنری هندی به فارسی
संहार
संहार
کاهِش، نابودی
دیکشنری هندی به فارسی