ترجمه व्यवस्थित به فارسی - دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با व्यवस्थित
अव्यवस्थित
- अव्यवस्थित
- شُلوغ، بی نَظم، آشُفتِه، ناهَماهَنگ، دَست و پا چُلُفتی، بی تَفاوُت، نامُناسِب، نامُرَتَّب، ناتَمام، بی اِنضِباط، دُشوار، بی ضابِطِه، غِیرِسیستِمی
دیکشنری هندی به فارسی