معنی विस्थापित
विस्थापित
بی خانمان، آواره
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با विस्थापित
विस्तारित
विस्तारित
بُزُرگ شُدِه، تَمدِید شُد، گُستَرِش یافتِه
دیکشنری هندی به فارسی
विस्थापन
विस्थापन
جابِجایی
دیکشنری هندی به فارسی
स्थापित
स्थापित
مُستَقِرّ، تَاسیس شُد
دیکشنری هندی به فارسی