معنی मुड़ा हुआ
मुड़ा हुआ
خمیده، تا شده، تخت شده، پیچیده
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با मुड़ा हुआ
जुड़ा हुआ
जुड़ा हुआ
قابِلِ اِنتِساب، بِه هَم پِیوَستَند، مُتَصِّل
دیکشنری هندی به فارسی
सड़ा हुआ
सड़ा हुआ
فاسِد، پوسیدِه، کَپَک زَدِه، گَندیدِه، زَنگ زَدِه، تُرش
دیکشنری هندی به فارسی