معنی मध्यस्थ
मध्यस्थ
داور، میانجی، واسطه
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با मध्यस्थ
मध्यस्थता
मध्यस्थता
آربیِتراژ، داوَری، واسِطِگی، واسِطِه گَری
دیکشنری هندی به فارسی