معنی मजबूरी
मजबूरी
اجباری، اجبار
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با मजबूरी
मजबूती
मजबूती
اِستِحکام، قُدرَت، سَختی
دیکشنری هندی به فارسی
मजबूत
मजबूत
قَوی هِیکَل، قَوی، سَخت جان، مُحکَم، مُقاوِم
دیکشنری هندی به فارسی
मजदूर
मजदूर
کارگَر
دیکشنری هندی به فارسی