معنی भोजन करना
भोजन करना
شام خوردن، برای صرف یک وعده غذایی
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با भोजन करना
आयोजन करना
आयोजन करना
سازماندِهی کَردَن، بَرایِ سازماندِهی
دیکشنری هندی به فارسی
रोशन करना
रोशन करना
رُوشَن کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
खोज करना
खोज करना
کاوُش کَردَن، کَشف کُنید، جُستُجو کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
वजन करना
वजन करना
وَزن کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
फोन करना
फोन करना
تَماس گِرِفتَن، تَماس بِگیرید، تِلِفُن زَدَن
دیکشنری هندی به فارسی