معنی फोन करना
फोन करना
تماس گرفتن، تماس بگیرید، تلفن زدن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با फोन करना
रोशन करना
रोशन करना
رُوشَن کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
भोजन करना
भोजन करना
شام خُوردَن، بَرایِ صَرف یِک وَعدِه غَذایی
دیکشنری هندی به فارسی
गोल करना
गोल करना
دایِرِه کَردَن، دُورَت حَلقِه بِزَن
دیکشنری هندی به فارسی
चयन करना
चयन करना
اِنتِخاب کَردَن، بَرایِ اِنتِخاب
دیکشنری هندی به فارسی
खनन करना
खनन करना
مَعدَن اِستِخراج کَردَن، بِه مَن
دیکشنری هندی به فارسی
कोड करना
कोड करना
کُدگُذاری کَردَن، بَرایِ کُدگُذاری
دیکشنری هندی به فارسی
कोच करना
कोच करना
مُرَبّی کَردَن، بِه مُرَبّیگَری
دیکشنری هندی به فارسی
खोज करना
खोज करना
کاوُش کَردَن، کَشف کُنید، جُستُجو کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
खून करना
खून करना
خونین کَردَن، بِه قَتل
دیکشنری هندی به فارسی