معنی फटा हुआ
फटा हुआ
پاره پاره، پاره شده، کهنه
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با फटा हुआ
कटा हुआ
कटा हुआ
کوتاه شُدِه، خُرد شُدِه، قَطع شُدِه، آراستِه، بُرِش خُوردِه
دیکشنری هندی به فارسی
लटका हुआ
लटका हुआ
آویزان، حَلق آویز کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
घटता हुआ
घटता हुआ
کاهِش یابَندِه، با کاهِش، مُردِه
دیکشنری هندی به فارسی
घुटा हुआ
घुटा हुआ
خَفِه شُدِه، خَفِه شُد
دیکشنری هندی به فارسی
दबा हुआ
दबा हुआ
خَفِه، فِشُردِه شُدِه، فِشُردِه
دیکشنری هندی به فارسی
थका हुआ
थका हुआ
فَرسودِه، خَستِه، بی حال، بی مِیل، کِسِل
دیکشنری هندی به فارسی
जमा हुआ
जमा हुआ
یَخ زَدَه، مُنجَمِد شُدِه
دیکشنری هندی به فارسی
टूटा हुआ
टूटा हुआ
شِکَستِه
دیکشنری هندی به فارسی
डरा हुआ
डरा हुआ
تَرسان، تَرسیدِه
دیکشنری هندی به فارسی