معنی पिघलना
पिघलना
ذوب شدن، ذوب شود، یخ زدایی کردن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با पिघलना
निगलना
निगलना
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری هندی به فارسی
फिसलना
फिसलना
سُر خُوردَن، لَغزِش
دیکشنری هندی به فارسی
मिलना
मिलना
مُلاقات کَردَن، دَریافت کُنید
دیکشنری هندی به فارسی
खिलना
खिलना
رُونَق یافتَن، شُکوفِه دادَن، شُکوفِه زَن
دیکشنری هندی به فارسی
छिलना
छिलना
تِکِّه کَردَن، پوست کَندَن
دیکشنری هندی به فارسی
पिछला
पिछला
قَبلی
دیکشنری هندی به فارسی
पालना
पालना
نِگَهداری کَردَن کودک، گَهوَارِه
دیکشنری هندی به فارسی