معنی दूरवर्ती
दूरवर्ती
دور از دیگران، دور
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با दूरवर्ती
दूरदर्शी
दूरदर्शी
دوربین، رُؤیایی، کوتاه بین، تِلِسکُوپی، آیَندِه نِگَر
دیکشنری هندی به فارسی