جدول جو
جدول جو

معنی जमा करना

जमा करना
جمع آوری کردن، ارسال کنید، سپردن، ارسال کردن، توده کردن
دیکشنری هندی به فارسی

واژه‌های مرتبط با जमा करना

मजाक करना

मजाक करना
مَسخَرِه کَردَن، شوخی کَردَن، تَمَسخُر کَردَن، لَطیفِه گُفتَن
دیکشنری هندی به فارسی

माफ करना

माफ करना
بِبَخشیدَن، بِبَخشید، عُذر خوٰاستَن، بَخشِش کَردَن، بَخشیدَن
دیکشنری هندی به فارسی

मना करना

मना करना
کاهِش دادَن، اِمتِناع کُنید، اِمتِناع کَردَن، مَمنوع کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی