معنی जगाना
जगाना
بیدار کردن، بیدار شو، برانگیختن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با जगाना
लगाना
लगाना
کاشت کَردَن، قَرار دادَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری هندی به فارسی
जमाना
जमाना
پاس کِشیدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
जागना
जागना
بیدار بودَن، بیدار شُو، بیدار شُدَن
دیکشنری هندی به فارسی
जलाना
जलाना
سوزاندَن، سوختَن، شُعلِه وَر شُدَن، آسیب رِساندَن با حَرارَت
دیکشنری هندی به فارسی
उगाना
उगाना
کاشتَن، رُشد کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
गाना
गाना
خوٰاندَن، آهَنگ
دیکشنری هندی به فارسی
जाना
जाना
رَفتَن، بِرو
دیکشنری هندی به فارسی