معنی खंडन करना
खंडन करना
رد کردن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با खंडन करना
खंडित करना
खंडित करना
تَقسیم کَردَن، مُتَلاشی شُدَن
دیکشنری هندی به فارسی
ठंडा करना
ठंडा करना
سَرد کَردَن، سَرد شُدَن، یَخچال گُذاشتَن
دیکشنری هندی به فارسی
कंपन करना
कंपन करना
لَرزیدَن، بَرایِ اِرتِعاش
دیکشنری هندی به فارسی
ऐंठन करना
ऐंठन करना
گِرِفتِگی ایجاد کَردَن، تَشَنُّج کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
खनन करना
खनन करना
مَعدَن اِستِخراج کَردَن، بِه مَن
دیکشنری هندی به فارسی
खून करना
खून करना
خونین کَردَن، بِه قَتل
دیکشنری هندی به فارسی