معنی कुल करना
कुल करना
کلّی بودن، به کلّ
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با कुल करना
गोल करना
गोल करना
دایِرِه کَردَن، دُورَت حَلقِه بِزَن
دیکشنری هندی به فارسی
कोड करना
कोड करना
کُدگُذاری کَردَن، بَرایِ کُدگُذاری
دیکشنری هندی به فارسی
कोच करना
कोच करना
مُرَبّی کَردَن، بِه مُرَبّیگَری
دیکشنری هندی به فارسی
कैद करना
कैद करना
حَبس کَردَن، بِه زِندان اَنداختَن
دیکشنری هندی به فارسی
नकल करना
नकल करना
کُپی کَردَن، بَرایِ کُپی کَردَن، جَعلی بودَن
دیکشنری هندی به فارسی
काला करना
काला करना
سیاه کَردَن، تاریک شُدَن
دیکشنری هندی به فارسی
काम करना
काम करना
عَمَل کَردَن، بَرایِ کار کَردَن، کار کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
सरल करना
सरल करना
سادِە کَردَن، بَرایِ سادِه کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
बुक करना
बुक करना
کِتاب کَردَن، رِزِرو کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی