معنی काम करना
काम करना
عمل کردن، برای کار کردن، کار کردن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با काम करना
कम करना
कम करना
کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد
دیکشنری هندی به فارسی
आराम करना
आराम करना
اِستِراحَت کَردَن، اِستِراحَت کُن، آرام کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
माफ करना
माफ करना
بِبَخشیدَن، بِبَخشید، عُذر خوٰاستَن، بَخشِش کَردَن، بَخشیدَن
دیکشنری هندی به فارسی
याद करना
याद करना
یاد گِرِفتَن، حِفظ کَردَن، یادآوَری کَردَن، بِه یاد آوَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
घाव करना
घाव करना
زَخم زَدَن، زَخم کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
गरम करना
गरम करना
گَرم کَردَن، کاتُولیک
دیکشنری هندی به فارسی
कोड करना
कोड करना
کُدگُذاری کَردَن، بَرایِ کُدگُذاری
دیکشنری هندی به فارسی
कोच करना
कोच करना
مُرَبّی کَردَن، بِه مُرَبّیگَری
دیکشنری هندی به فارسی
कैद करना
कैद करना
حَبس کَردَن، بِه زِندان اَنداختَن
دیکشنری هندی به فارسی