معنی कांपना
कांपना
لرزش، لرزیدن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با कांपना
काँपना
काँपना
لَرزیدَن
دیکشنری هندی به فارسی
छांटना
छांटना
مُرَتَّب کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
झांकना
झांकना
دُزدَکی نِگَاه کَردَن، نِگاه کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
डांटना
डांटना
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
जांचना
जांचना
بَررَسی کَردَن، بَرایِ بَررَسی
دیکشنری هندی به فارسی
कल्पना
कल्पना
تَصوِیرسازی، تَخَیُّل
دیکشنری هندی به فارسی
सौंपना
सौंपना
واگُذار کَردَن، اِختِصاص دَهید، تَحویل دادَن، واسِطِه بودَن
دیکشنری هندی به فارسی
बांधना
बांधना
بَستَن، کِراوات، بَستَن بِه
دیکشنری هندی به فارسی
बांटना
बांटना
تَقسیم کَردَن، بَرایِ بِه اِشتِراک گُذاشتَن
دیکشنری هندی به فارسی