معنی करना करना ترک کردن، کویر کردن، توانستن، انجام دادن، مرتکب شدن، پذیرفتن تَرک کَردَن، کَویر کَردَن، تَوانِستَن، اَنجام دادَن، مُرتَکِب شُدَن، پَذیرُفتَن دیکشنری هندی به فارسی