جدول جو
جدول جو

معنی अव्यवस्था करना

अव्यवस्था करना
آشفتگی ایجاد کردن، به هم ریختن، بی نظمی ایجاد کردن
دیکشنری هندی به فارسی

واژه‌های مرتبط با अव्यवस्था करना

व्यवस्था करना

व्यवस्था करना
تَرتِیب دادَن، بَرایِ اَنجام مُقَدَّمات، سَر و سامان کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی