معنی अनुशासन
अनुशासन
انضباطی، نظم و انضباط، انضباط، نظام بندی
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با अनुशासन
अनुशासित
अनुशासित
مُنضَبِط
دیکشنری هندی به فارسی
अनुपालन
अनुपालन
رِعایَت، اِنطِباق، پِیگیری
دیکشنری هندی به فارسی
अनुमान
अनुमान
تَخمِین، تَخمِین بِزَنید، بَرآوُرد، فَرض، گُستَرِش، فَرضیِّه
دیکشنری هندی به فارسی