معنی תובע
תובע
مدّعی، دادستان، شاکی، طرف دعوی، پر دعوی
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با תובע
שובע
שובע
اِشباع، سیری
دیکشنری عبری به فارسی
קובע
קובע
عامِل تَعیین کُنَندِه، تَعیین مِی کُند
دیکشنری عبری به فارسی