معنی שכנות
שכנות
همسایگی، همسایه ها
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با שכנות
בכנות
בכנות
بِه طُورِ صادِقانِه، صادِقانِه
دیکشنری عبری به فارسی
שמנות
שמנות
چاقی
دیکشنری عبری به فارسی
שכחנות
שכחנות
حَواس پَرتی، فَراموشی
دیکشنری عبری به فارسی
לכנות
לכנות
لَقَب دادَن، تَماس بِگیرید
دیکشنری عبری به فارسی