معنی שבריריות
שבריריות
ضعیفی، شکنندگی، ضعف
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با שבריריות
שריריות
שריריות
عَضُلاتی بودَن، عَضُلانی بودَن
دیکشنری عبری به فارسی
ברבריות
ברבריות
بَربَرِیَّت
دیکشنری عبری به فارسی