معنی קובע
קובע
عامل تعیین کننده، تعیین می کند
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با קובע
שובע
שובע
اِشباع، سیری
دیکشنری عبری به فارسی
קבוע
קבוע
ثابِت
دیکشنری عبری به فارسی
תובע
תובע
مُدَّعی، دادسِتان، شاکی، طَرَفِ دَعوی، پُر دَعوی
دیکشنری عبری به فارسی