معنی קבוע
קבוע
ثابت
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با קבוע
קרוע
קרוע
پارِه پارِه، پارِه شُدِه، گُسَستِه
دیکشنری عبری به فارسی
קלוע
קלוע
بافتِه شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
קיבוע
קיבוע
چَسبَندِگی، تَثبیت
دیکشنری عبری به فارسی
קובע
קובע
عامِل تَعیین کُنَندِه، تَعیین مِی کُند
دیکشنری عبری به فارسی
לקבוע
לקבוע
تَعیین کَردَن، تَعیین کُنَند
دیکشنری عبری به فارسی