معنی קֹר
קֹר
سرما، سرد
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با קֹר
קשר
קשר
رابِطِه سَطحی، پِیوَند
دیکشنری عبری به فارسی
קצר
קצר
کوتاه
دیکشنری عبری به فارسی
קור
קור
سَرما، سَرد
دیکشنری عبری به فارسی
קר
קר
خُنَک، سَرد
دیکشنری عبری به فارسی