معنی קִרְחוּת
קִרְחוּת
بی پشمی، طاسی
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با קִרְחוּת
נִרְאוּת
נִרְאוּת
دیدپَذیری، دید
دیکشنری عبری به فارسی
יִרְטוּת
יִרְטוּת
رَهگیری، جَهل
دیکشنری عبری به فارسی
קַרְרוּת
קַרְרוּת
یَخ بَندی، سَردی
دیکشنری عبری به فارسی