معنی קִיּוּם
קִיּוּם
معنی ضمنی، وجود
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با קִיּוּם
מִיּוּם
מִיּוּם
اُستادی، تاریخ
دیکشنری عبری به فارسی
קִידּוּם
קִידּוּם
اِرتِقا، اِرتِقاء
دیکشنری عبری به فارسی
אִיּוּם
אִיּוּם
وَحشَت، تَهدید، روح اَنگیز
دیکشنری عبری به فارسی
קִיוּם
קִיוּם
مَعیشَت، وُجُود
دیکشنری عبری به فارسی
חִיּוּת
חִיּוּת
سَرسَبزی، سَرزِندِگی
دیکشنری عبری به فارسی
זִיהוּם
זִיהוּם
آلودِگی، عُفونَت
دیکشنری عبری به فارسی
מִיקּוּם
מִיקּוּם
قَرار دادَن، مَکان
دیکشنری عبری به فارسی
קִצּוּץ
קִצּוּץ
کوتاه سازی، خُرد شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
קִטּוּב
קִטּוּב
قُطب بَندی، قُطبی شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی