معنی ציר
ציר
متوقّف شدن، محور
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با ציר
צעיר
צעיר
جَوان تَر، جَوان، نَوجَوَان، جَوانانِه
دیکشنری عبری به فارسی
צמר
צמר
پَشم
دیکشنری عبری به فارسی