معنی פיסוק
פיסוק
نشانه گذاری، نقطه گذاری
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با פיסוק
פיהוק
פיהוק
خَمیازِه کِش، خَمیازِه کِشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
פירוק
פירוק
تَجزِیَه، بَرچیدَن، نَقض
دیکشنری عبری به فارسی