معنی עובד
עובד
کاری، کارگر، در حال کار
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با עובד
מעובד
מעובד
آهار، پَردازِش شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی
עומד
עומד
ایستا، ایستادِه
دیکشنری عبری به فارسی
עובש
עובש
کَپَک زَدِگی، قالِب
دیکشنری عبری به فارسی
עובדה
עובדה
واقِعیَّت
دیکشنری عبری به فارسی