معنی סבל
סבל
رنج، رنج کشیدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با סבל
נסבל
נסבל
بِه طُورِ قابِلِ تَحَمُّل، قابِلِ تَحَمُّل، تَحَمُّل شُدَنی
دیکشنری عبری به فارسی
אבל
אבל
عَزیمَت، سوگوار، سوگواری، اَندوهگینی
دیکشنری عبری به فارسی
סובל
סובל
رَنج آوَر، رَنج کِشیدَن، آزُردِه
دیکشنری عبری به فارسی