معنی נציב
נציב
کمیسر
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با נציב
נדיב
נדיב
بَخِیل، سَخاوَتمَندانِه، اِهداکُنَندِه، بُزُرگ مَنِش، با سَخاوَت
دیکشنری عبری به فارسی
יציב
יציב
اُستُوار، پایدار، ثابِت، با اِعتِماد بِه نَفس، مُقاوِم
دیکشنری عبری به فارسی