معنی נחירות
נחירות
خرخر کردن، خرّوپف کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با נחירות
נדירות
נדירות
کَم تِکرَاری، نادِر بودَن، نُدرَت
دیکشنری عبری به فارسی
בחירות
בחירות
اِنتِخابات
دیکشنری عبری به فارسی
נשיאות
נשיאות
رَئیس نِشینی، ریاسَت جُمهوری
دیکشنری عبری به فارسی
נצחיות
נצחיות
بی زَمانی، اَبَدیَّت
دیکشنری عبری به فارسی
נפיחות
נפיחות
نَفخ شِکَم، تَوَرُّم، وَرَم
دیکشنری عبری به فارسی
נעימות
נעימות
دِلپَذیری، خُوشایَند
دیکشنری عبری به فارسی
נסיבות
נסיבות
شَرایط
دیکشنری عبری به فارسی
נדיבות
נדיבות
نَوع دوستی، سَخاوَت
دیکشنری عبری به فارسی
נגישות
נגישות
دَسترَس پَذیری، دَسترَسی، قابِلیَّتِ دَسترَسی
دیکشنری عبری به فارسی