معنی נוקב
נוקב
تند، سوراخ کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با נוקב
נרקב
נרקב
دَر حالِ فِساد، پوسیدِه
دیکشنری عبری به فارسی
עוקב
עוקב
پِی دَر پِی، دُنبال کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی