معنی נאמן
נאמן
وفادار
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با נאמן
נאמר
נאמר
گُفتِه شُدِه، صُحبَت کَرد
دیکشنری عبری به فارسی
לאמן
לאמן
مُرَبّی کَردَن، قَطار، آموزِش دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
אמן
אמן
اُستاد، هُنَرمَند
دیکشنری عبری به فارسی