معنی מתנפנף
מתנפנף
پروانه وار، بال زدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מתנפנף
מתנדנד
מתנדנד
لَرزِش، تاب خُوردَن، چَرخان، دَمدَمی، لَرزان
دیکشنری عبری به فارسی