معنی מתאם
מתאם
مبدّل، آداپتور
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מתאם
מתואם
מתואם
مُشتَرِک، هَماهَنگ شُدِه اَست، هَماهَنگ
دیکشنری عبری به فارسی
מתאים
מתאים
مُناسِب کَردَن، مُناسِب، سازِگار، مَربوط بِه
دیکشنری عبری به فارسی
מותאם
מותאם
اَندازشُدِه، تَنظِیم شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی
לתאם
לתאם
هَماهَنگ کَردَن، مُطابِقَت دادَن
دیکشنری عبری به فارسی