معنی מקשקש
מקשקש
پچ پچ کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מקשקש
לקשקש
לקשקש
حَرف اِضافِه گُفتَن، خَط خَطی کَردَن، چاپیدن
دیکشنری عبری به فارسی