معنی מקובל
מקובל
قابل قبول، پذیرفته شد، رایج
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מקובל
מתובל
מתובל
مَزِّه دار، چاشنی شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
מקופל
מקופל
تَخت شُدِه، تا شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
מקולל
מקולל
مَلعون، نِفرین شُدِه، مَنفی
دیکشنری عبری به فارسی
מקבל
מקבל
پَذیرَندِه، دَریافت مِی کُند، پَذیرا
دیکشنری عبری به فارسی