معنی מצטבר
מצטבר
مجموعی، تجمّعی، به طور تجمّعی
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מצטבר
מצטער
מצטער
پَشیمان، مُتَأَسِّفَم، بِبَخشید
دیکشنری عبری به فارسی
מצבר
מצבר
اَنباشتگَر، باتری
دیکشنری عبری به فارسی