معنی מעכב
מעכב
بازدارنده، به تأخیر انداختن، موانع
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מעכב
מעצב
מעצב
دِکوراتور، طَرّاح، تَشکِیلی
دیکشنری عبری به فارسی
לעכב
לעכב
نِگَه داشتَن، تَأخیر
دیکشنری عبری به فارسی