معنی מעושן
מעושן
دودآلود، دودی
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מעושן
מעונן
מעונן
اَبری بودَن، اَبری
دیکشنری عبری به فارسی
מעודן
מעודן
پیشرَفتِه، تَصفِیَه شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
מיושן
מיושן
مَنسوخ، مَنسوخ شُدِه، قَدیمی و کُهنِه
دیکشنری عبری به فارسی