معنی מסור
מסור
وفادار، اختصاص داده شده است
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מסור
מעור
מעור
چَرمی، چَرم
دیکشنری عبری به فارسی
מספר
מספר
راوی، شُمارِه، چَند
دیکشنری عبری به فارسی
מספור
מספור
شُمارِه گُذاری
دیکشنری عبری به فارسی
מסחור
מסחור
تِجاری سازی
دیکشنری عبری به فارسی
מסודר
מסודר
آراستِه، تَرتِیب دادِه شُدِه اَست، تَرتِیب دار، مُنَظَّم
دیکشنری عبری به فارسی
מכור
מכור
مُعتاد
دیکشنری عبری به فارسی
מקור
מקור
مَنشأ، مَنبَع
دیکشنری عبری به فارسی
מצור
מצור
مُحاصِرِه
دیکشنری عبری به فارسی
אסור
אסור
مَمنوع
دیکشنری عبری به فارسی