معنی מנצנץ
מנצנץ
درخشان، عصا
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מנצנץ
לנצנץ
לנצנץ
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش، دِرَخشِش داشتَن، دِرَخشِش کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی