معنی מנותב
מנותב
رانده شده، مسیریابی شده است
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מנותב
מנותק
מנותק
قَطع شُدِه، جُدا شُدِه، بی خانِمان، مَحدود
دیکشنری عبری به فارسی