معنی מנוקה
מנוקה
پاک شده، تمیز کرد
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מנוקה
מנוקד
מנוקד
خال دار، نُقطِه چین، لَکِّه دار، خال خال
دیکشنری عبری به فارسی
מנוחה
מנוחה
آرام، اِستِراحَت
دیکشنری عبری به فارسی
מצוקה
מצוקה
سَختی، پَریشانی
دیکشنری عبری به فارسی
מנקה
מנקה
تَمیزکُنَندِه
دیکشنری عبری به فارسی