معنی מיומנות
מיומנות
صلاحیّت، مهارت، هنرشناسی، چابکی
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מיומנות
במיומנות
במיומנות
ماهِرانِه، بِه طَرزِ ماهِرانِه ای، با مَهارَت
دیکشنری عبری به فارسی
מעודנות
מעודנות
زیبایی شِناسی، پالایِش
دیکشنری عبری به فارسی
מסוכנות
מסוכנות
خَطَرناکی، خَطَرناک
دیکشنری عبری به فارسی
מצוינות
מצוינות
بَرتَری، تَعالی
دیکشنری عبری به فارسی
מאובנות
מאובנות
فُسیل شُدَن، فُسیل ها
دیکشنری عبری به فارسی
מעונות
מעונות
خوٰابگاه
دیکشنری عبری به فارسی
מוכנות
מוכנות
آمادِگی
دیکشنری عبری به فارسی
אומנות
אומנות
اُستادکاری، صَنایِع دَستی
دیکشنری عبری به فارسی