معنی מיומן
מיומן
هنرمندانه، ماهر، استادانه، توانا
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מיומן
מסומן
מסומן
مُشَخَّص، مُشَخَّص شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی
מיושן
מיושן
مَنسوخ، مَنسوخ شُدِه، قَدیمی و کُهنِه
دیکشنری عبری به فارسی
מאומן
מאומן
آموزِش دیدِه، آموزِش دیدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی