معنی מטופל
מטופל
ترمیم شده، درمان شد
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با מטופל
מקופל
מקופל
تَخت شُدِه، تا شُدِه
دیکشنری عبری به فارسی
מטופח
מטופח
آراستِه، کِشت شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی
מטפל
מטפל
پَرَستار، دَرمانگَر
دیکشنری عبری به فارسی